وسط ضجه و اضطراب جماعت، درگوشی از همسر شهید پرسیدم: “وصیت نکرده بود چیزی بذاری کنارش موقع دفن؟”
انگار از قبل آماده باشد دستم را گرفت برد سر دو تا کشو!
یک شیشه آب معدنی پر از خاک، یک کیسه کوچک پر از خاک، تسبیح تربت…
دلم خون شد.
– اینا چیه؟
– با این دستکشا و دستمالا حرم بیبی زینب رو غبارروبی کرده، آخه مدافع حرم بود. گفته بذارید توی لحدم! این خاک تدفین زائر اربعینه…این خاک مسیر کربلاست…این تربتیه که تو دستاش بوده…
کشو دوم هم که پر از شال عزا بود…
– چرا انقدر دم دست؟
– کل داراییش همینها بود… همهش خاک!
شهید امیرحسن حسن نژاد (شهید حادثه تروریستی چابهار)
به یاران خراسانی در ایتا بپیوندید:
ارسال عدد ۸ به سرشماره ۳۰۰۰۱۵۷۲
ارائه دهنده: خانم زهدی در این نشست، روند و پروسه تصویری یک داستان را فریم…
ویژه دبستانی ها به همراه خونواده کربلایی سید امیر احمدنیا کربلایی محمدرضا محمدی عمو نواب…
پویش ملی مثبت ۳ معرفی اقدامات شاخص و ابتکارات میدانی با موضوع؛ ایران جوان بمان(جمعیت)…
بهترين خوشى و لذّت دنيا چيست؟ فــرمـود: خـانه وسـيع و بسـيارى دوسـتان. [بحار الانوار، ج…
به نیت فرج آقا صاحب الزمان(عج) و جشن ایام ولادت امام رضا (علیهالسلام) برادران…
آموزش مهارتهای نرم برای مقابله با روزهای سخت مدرسدوره: استاد هادی صائبی مدرس مهارتهای فردی…