خوبان خراسانی

خوبان خراسانی – شهید مرتضی عطایی (۱۳۵۵ مشهد – ۱۳۹۵ سوریه/مشهد)

خود را این گونه معرفی می‌کند: «پدرم کارمند راه‌آهن بود و در قسمت تعمیرات واگن کار می‌کرد و بعد از ظهرها هم برای تأمین مخارج خانواده ۸ نفر همان در مغازه‌ای که اجاره کرده بود به کار تعمیر تأسیسات ساختمان مشغول بود. من هم از همان دوران کودکی در کنار تحصیل پیش او می‌رفتم تا کم کم در این حرفه خبره شدم. آن موقع خانه ما در پنج راه (نواب صفوی) روبروی خانه پدربزرگم حسینیه‌ای به اسم قمی بود. حسینیه‌ای ۶۰ یا ۷۰ ساله که کم کم پاتوق همیشگی من شد.

از بچگی وقتی به خانه پدربزرگم می‌رفتم پایم به آن حسینیه و مراسم های آن باز شد و جذب صفای باطن حاج قاسم متولی آن هیئت شدم و ارادت خاصی به او پیدا کردم. آن هیئت سنتی نسبت به هیئت های دیگر برایم متمایز بود. خاکی بودن و اخلاصی را که در آن هیئت و متولی آن می‌دیدم خیلی برایم جالب بود. به قول حاج قاسم که می‌گفت: «برخی می‌آیند و در هیئت ها می‌گویند سه، سه، سه! » در بعضی هیئت ها هم برخی افراد برای چشم و هم‌چشمی کارهایی می‌کردند یا اینکه بعضی‌ها با شیوه های جدید، مداحی می‌کردند و من اصلاً با آن صفا نمی‌کنم. برای همین هر شب دوشنبه به حسینیه قمی می‌رفتم. تا دیپلم درس خواندم و بعداز آن به خدمت سربازی رفتم. خدمت من در ارتش افتاده بود و سه ماه آموزشی‌ام را در بیرجند و ۲۱ ماه دیگر خدمت را هم در تهران بودم. بعداز اینکه از خدمت برگشتم در مغازه پدرم مشغول کار شدم و رسماً شدم تعمیرکار تأسیسات ساختمان. تا قبل از اینکه ازدواج کنم در مغازه پدر کار می‌کردم. در سال ۱۳۷۸ ازدواج و بعد ازآن یک مغازه مستقل برای خودم اجاره کردم. الحمدالله و به لطف اهل بیت کار و بار خوبی داشتم.» درگذر زمان و باعلاقه خود تبدیل به یکی از مربیان آموزش نظامی بسیج مشهد شد. علاوه بر آن در بسیج و دیگر مجموعه ها به صورت خود جوش، فعالیت های فرهنگی گسترده ای داشت و علاوه بر آن در کارهای خیر نیز دستی داشت. کمتر فعال فرهنگی در رده‌های بسیج مشهد است که او و فعالیت های فرهنگی و جهادی‌اش را نشناسد. با شروع درگیری های سوریه دنبال فرصتی بود تا بتواند برای دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام عازم شامات شود تا اینکه با لشکر فاطمیون آشنا شد و با شناسنامه افغانستانی به سوریه رفت و در آنجا با نام جهادی «ابوعلی» معروف شده بود. در همان ابتدای حضور در سوریه متوجه محبوبیت شهید مصطفی صدرنژاد (سیدابراهیم) و گردان ویژه او یعنی گردان عمار می‌شود و برای حضور در این گردان ابراز تمایل می‌کند و این آغاز آشنایی و همراهی او با سید ابراهیم بود. علاقه به سیدابراهیم باعث شده تا همیشه صدای او را ضبط کند و شروع روایتگری او از فاطمیون و مجاهدت های مدافعان حرم اینگونه آغاز شد تا علاوه بر جهاد نظامی در خطوط اول نبرد، در جهاد رسانه ای هم دستی بر آتش داشته باشد و راوی فتح سوریه باشد. بعد از شهادت سیدابراهیم مدتی فرمانده گردان عمار بود تا آنکه با محدودیت‌هایی در رفتن به سوریه مواجه شد و نیروهای این گردان هم مدتی بعد از شهادت سید ابراهیم در گردان های دیگر تقسیم شدند. دریکی از عملیات ها به درجه رفیع جانبازی از ناحیه دست راست و پهلو نائل آمد. پس از چند ماه مجدداً به سوریه اعزام شد و این بار در سمَت جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون به جهاد پرداخت. سرانجام در ۲۲ شهریور ۱۳۹۵ در لاذقیه سوریه به شهادت رسید و پیکر او پس از وداع باشکوه، در بهشت رضا علیه السلام مشهد مقدس به خاک سپرده شد.

امتیاز شما به این مطلب

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۱ رای
admin

پست‌های اخیر

یکشنبه های الگونمایی

معرفی اقدامات شاخص و ابتکارات میدانی با موضوع؛ ایران جوان بمان(جمعیت) ️با حضور: سرکار خانم…

4 ساعت پیش

جهان بدون اسراییل در راه است..

طوفان‌الاقصی‌ که شروع شد، حضرت آقا گفت این یک شکست غیرقابل ترمیم برای صهیونیست‌هاست! حالا…

12 ساعت پیش

کارگر، رکن تولید

امام خامنه‌ای: در شعار امسال، رکن جهش تولید کیست؟ کارگر... یعنی نقش یک کارگر ماهر…

13 ساعت پیش

امام رضا علیه السلام :

دوست هر انسانى عقل او است و دشمن او جهلش. (اصول کافی / ترجمه مصطفوی…

16 ساعت پیش

رکورد شکنی ترانزیت خارجی

حجم ترانزیت خارجی ایران نسبت به سال ۱۳۹۹ بیش از ۲۲۰درصد افزایش داشته است و…

1 روز پیش

عاقبت آزادی‌بیان در آمریکا…

قرار دادن دانشجویان و اساتید اخراجی دانشگاه کلمبیا در لیست سیاه و منع آنها از…

1 روز پیش